خخخخخخ خسته شدن این همه شدید واکنش نشون دادن

 چه جالب.ما از خرما دوشاب تهیه میکنیم

 
نوشته شده توسط : تنهاترین سردار  » 
خیلی ببخشید ما دهه هفتادیا اومدیم نفس بکشیم گرون شد ،،،رفتیم کنکور بدیم هزار جور قانون اومد توش،،،رفتیم زمینو خونه بگیریم قیمت رفت به اسمون،،،رفتیم کار بگیریم همش شد پارتی بازی انقد دهه دهه نکنید اگه قرار به دهه هست دهه هفتادیا خاکستر شدن ،،،شما شصتیا سر جمع ی جنگو اونم تعصیراتشو به طور مختصر دیدین بارش همش اومد رو دوش ما هفتادیا بعله ،،،،صرفا جهت اطلاع ازدواج جیگر میخواد مصطفی نداره ربطیم به دهه نداره (برا شوخی بود)


احسنت...هی میکوبن تو سر ما دهه هفتادیا بدبخت،ما نسل سوخته ایم

 تبریک میگم اقای سردار ان شاالله خوشبخت و عاقبت بخیر بشین

این چه طرز خبردادنه اخه؟

 همه هدایت بشن ان شااله

 
نوشته شده توسط : سید یزدان  » 
خیلی داستان اموزنده ای بود..من بخش اولش رو خیلی دوست داشتم مخصوصا شخصیت علی رو .... تو قسمت دومش هنوز سواله برام تا ایران هست چرا انگلیس.....


این داستان واقعیه و خانم دکتر سیده زینب حسینی درحال حاظر انگلستان زندگی میکنن و17نفر رو به دین اسلام دعوت کردن.

شاید به همین دلیل باشه

 اخی یادش بخیر قدیما چقدر شلوغ بود،تازه صبحش این شکلی بود

 

	دلم گرفته شهیدان  مرا ببرید

	مرا زغربت این خاک تا خدا ببرید

	مرا که خسته ترینم کسی نمی خواهد

	کرم نموده دلم را مگر شما ببرید

	

	

 

	خوش به حال شهدا...

	

	

	بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

	

	الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ

	

	الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

	

	مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ

	

	إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ

	

	اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ

	

	صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ

	

	غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ

	

	بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

	

	قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ

	

	اللَّهُ الصَّمَدُ

	

	لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ

	

	وَلَمْ یَكُن لَّهُ كُفُـواً أَحَدٌ

 سفرت بی خطر باشه خواهر گلم، به سلامت بری و برگردی

قولی که دادی رو فراموش نکن